ما انسانها فرزندان عادتیم. بخش بزرگی از کارهای ما عادتی است. یک تحقیق جالب روی گروهی از دانش آموزان نشان داده که بین یک سوم تا نیم آن چه در روز انجام میدهند از روی عادت است. عادت منطقه امن و راحت ما است. حضور در آن آرامش بخش و خروج از آن گاهی نگران کننده است. عادت چیست و چه کارکردی برای ما دارد؟
میتوان به شکلهای گوناگون عادت را تعریف کرد. اگر به منابع مختلف رجوع کنیم میبینیم که تعاریف مختلفی برای عادت شده است. این تعاریف ، در عین نقاط مشترک فراوان، با هم تفاوت هایی هم دارند. در بعضی، محور اصلی تعریف عادت تکراری بودن یک رفتار است. در برخی تعاریف خود به خودی بودن و بدون فکر بودن رفتار مورد نظر است. یکی از تعاریف عادت میتواند چنین باشد: عادت یک روند ذهنی و شناختی است که در آن یک محرک یا یک موقعیت یا یک وضعیت به طور خود به خود پاسخی را بر میانگیزد که این پاسخ قبلا بر اثر تکرار آموخته شده است. در این تعریف به چند نکته باید توجه کرد:
- -مطابق این تعریف عادت رفتار نیست؛ یک وضعیت ذهنی و شناختی است. رفتار میتواند حاصل این وضعیت ذهنی باشد. میتوان رفتاری را کنترل کرد در حالی که وضعیت ذهنی، یعنی عادت، کماکان پابرجا باشد.
- -عادت به صورت خود به خود در ذهن عمل میکند. فعالیتهای شناختی ذهن را میتوانیم به دو گروه تقسیم کنیم. یک گروه روندهای کنترل شده controlled processes هستند؛ یعنی روندهایی که با توجه آگاهانه انجام میشوند. مثلا وقتی که میخواهیم چند عدد را با هم جمع کنیم. گروه دوم روندهای خود به خودی automatic processes هستند. اینها گروهی از فعالیتهای شناختی ما هستند که انجام آنها توجه آگاهانه نمیطلبد. مثلا بسیاری از ما سو گیری های پنهان داریم. یعنی بدون آن که متوجه باشیم رفتار خاصی در یک فرد یا نکتهای در ظاهر او در ما ایجاد عکسالعمل میکند. عادت متعلق به این دسته دوم، یعنی روندهای خود به خودی است.
- -خود به خودی بودن عادت بدین معنا است که انجام فعالیت حاصل از عادت به صورت کم و بیش ناآگاه، بدون تلاش ذهنی و بدون تامل صورت میگیرد.
- -عادت حاصل تکرار است. تکرار پاسخ معین به محرک یا وضعیت خاص سبب میشود که ما آن پاسخ را یاد بگیریم. این پاسخ آموخته شده تبدیل به عادت میشود و این وجه تمایز عادت از سایر روندهای خود به خودی است. پشت سر عادت همیشه تاریخچهای از پاسخهای تکراری شرطی شده داریم.
پس ما یک محرک یا یک وضعیت داریم. مثلا نشستن در ماشین. در برابر این وضعیت پاسخی میدهیم.مثلا کمربند ایمنی را می بندیم. با تکرار محرک پاسخ هم تکرار میشود. یعنی هر بار که در ماشین مینشینیم کمربند ایمنی را میبندیم. سرانجام یک پروسه شرطی شده در درون ذهن شکل میگیرد که در برابر آن محرک، همیشه همین پاسخ را میطلبد. یعنی با نشستن در ماشین ما خود به خود و بدون فکر و حتی بدون آن که کاملا آگاه باشیم کمربند را می بندیم. این پروسه شرطی شده، عادت خوانده میشود. عادت در ذهن کشش، تمایل و خواستی آنی ایجاد میکند. حاصل این کشش رفتاری است که رفتار عادتی نامیده میشود. اگر به این تمایل یا خواست پاسخ داده نشود آنگاه این روند ذهنی به سطح خودآگاه میآید و به صورت میل اشتیاق و تمنایی به انجام کار عادتی خود را نشان میدهد.
عادتها در زندگی ما چه کارکردی دارند؟ در دنیای امروز، بسیاری مواقع وقتی از عادت صحبت میکنیم، چیز ناخوشایندی را در نظر میآوریم که انگار ما را، بدون میلمان ، وادار به انجام کارهایی میکند. گویی عادتها اختیار را از ما سلب میکنند. اما واقعیت آن است که عادتها کارکردهای مفیدی هم دارند.
اول آن که عادتها حسی از نظم به ما میدهند. زمینههای آشنا ،که در آنها رفتارهای آشنا رخ میدهد. مردمان آشنا، راههای آشنا، کارهای آشنا. گویی پیش بینی ناپذیری ، اگر از حد معینی بگذرد برای بسیاری از ما سخت و دردناک میشود. انسانها، بسته به طبع خود، که آن هم تا حد زیادی موروثی است، از این آشناییهای هر روزه استقبال میکنند. عادتها ، با ایجاد فضای آشنا، با حس گذرا و ناپایدار بودن زندگی مقابله میکنند.
به همین ترتیب است که عادتها حسی از پیوستگی به ما میدهند. انتخابهای کوچک و تغییرات ناچیز و تصمیمهای روزمره ما هر روز به ما میگوید که این دنیا همان دنیای دیروزی است و اگر دیروز جای کم و بیش امنی بود، امروز هم به همان گونه است. ما هر روز بر همان صندلی مینشینیم، از همان مسیرهای هر روزی رفت و آمد میکنیم و از همان مغازه همیشگی خرید میکنیم و به این ترتیب احساس امنیت میکنیم. البته هر کدام ، بسته به نوع طبعمان، در زمانهایی هم از این روزمرگی خسته میشویم. نیاز طبیعی ما به تفریح و فرار از کسالت برانگیخته میشود و حس میکنیم که ، ولو برای مدتی کوتاه، به چیز تازهای نیاز داریم. ولی پس از مدتی مجددا عادتها بازمیگردند تا منطقه امن ما را در جهان برایمان ایجاد کنند
کارکرد دیگر عادت آن است که صرفه جویی روانی فراوانی برای ما فراهم میکند. همانطور که ذکر شد عادت جزو فعالیتهای خود به خودی ذهن ما است. از این رو، برای انجام آن نیاز به تعمق و تمرکز دائم نداریم. به همین روش است که بسیاری از فعالیتهای روزانه ما ،بدون صرف دقت و انرژی فراوان، به راحتی و روانی قابل انجام است. اگر چنین نبود، در پایان هر روز با فرسودگی فراوان ذهنی و خستگی وصف ناپذیر به رختخواب میرفتیم. بسیاری از این عادتها هم در واقع برای این ایجاد شدهاند که کاری را به بهترین نحو، با صرف کمترین انرژی ذهنی، به انجام برسانند. ما عادت میکنیم که از مسیر معینی برویم برای این که ترافیک کمتری دارد، راحت تر و یا زیباتر است. با عادت ها دیگر نیازی نیست که برای هر گام از کارهای هر روزی مثل مسواک زدن، سر کار رفتن، آشپزی کردن یا دوچرخهسواری کردن دائما تمرکز کنیم.
گاهی اصلا عادتها به این دلیل ایجاد میشوند که حس مطبوعی ایجاد میکنند و ما برای تکرار آن حس مطبوع ، رفتار عادتی را بارها و بارها تکرار میکنیم. بسیاری از آنها که به ورزش عادت دارند در واقع به جستجوی احساس سرخوشی و نشاطی هستند که پس از ورزش ، در اثر آزاد شدن اندورفینها در بدن، ایجاد میشود. به این ترتیب عادت کارکرد لذت جویانه هم دارد.
بیشتر عادتهایی که ما در زندگی هر روزه خود داریم نه تنها مضر نیستند بلکه مفیدند و به ما در انجام کاملتر و روانتر کارها کمک میکنند. البته گاهی هم هزینه این روانی و آسانی کار را ما با کسالتی میپردازیم که عادتها به همراه خود دارند. عادت وقتی شکل گرفت دیگر حذف آن کار راحتی نیست. اشکال از آنجا آغاز میشود که در زندگی ما عادات نامناسب و مضری هم ممکن است شکل بگیرند. این عادت های ناسالم هم، مثل انواع مفید و سالم، چسبنده هستند و به راحتی نمیتوان آنها را کنار گداشت. در قلمرو سلامتی و بهداشت، تشکیل عادات مضر و آسیب زا دغدغه جدی امروز ما است.
امروزه، بنا به گزارش های سازمان بهداشت جهانی، ما با پدیده بیماریهای مزمن غیر واگیر روبرو هستیم. این بیماری ها بنا به تعریف بیماریهایی هستند که مسری نیستند، درمان قطعی هم ندارند و سیر مزمن و طولانی دارند. در روزگار ما، بخش عمده بار بیماری ، یعنی آسیب های جسمی و مالی، ناتوانی، اختلال در کارکرد افراد و همین طور مرگ و میر ناشی از همین گروه از بیماری ها است. عمده این بیماری ها عبارتند از بیماریهای قلبی و عروقی،، دیابت، سکتههای مغزی، بیماریهای مزمن ریوی و سرطان. این بیماری ها یک علت ندارند بلکه مجموعهای از علل باعث ایجاد آنها می شوند. تا آنجا که امروزه میدانیم یک دلیل عمده ایجاد این بیماریها عاداتی هستند که متاسفانه امروز بخشی از سبک زندگی ما شدهاند. عادات امروزی ما که احتمال بیماریهای فوق را به شدت افزایش میدهند عبارتند از سیگار کشیدن، مصرف بی رویه الکل، عادات ناسالم غذایی، بی حرکتی و پرهیز از ورزش و همچنین مصرف نمک بیش از اندازه.
هر سال حدود ۴۱ میلیون نفر از این بیماریها جان میسپارند و این عدد حدود هفتاد درصد کل مرگ و میر جهان را تشکیل میدهد. جالب است که این بیماریها تنها بیماریهای کشورهای مرفه نیستند بلکه عمدتا در کشورهای متوسط و فقیر دیده میشوند. تخمین زده میشود که با تصحیح عادات مربوط به سبک زندگی، از سه چهارم موارد بیماریهای قلبی و عروقی، سکته مغزی و دیابت و همچنین از حدود چهل درصد سرطانها پیشگیری خواهد شد.
درک مکانیسم عادات که در بالا به طور کوتاه به آن اشاره شد، به ما کمک میکند که راحتتر بتوانیم عادات مفیدتر را جایگزین عادات بیماریزا کنیم. این مکانیسمها به ما میگویند که عادات جزء جدایی ناپذیر ما نیستند، بلکه تنها پاسخهایی هستند که ما به طور مکرر به محرکی دادهایم و آن پاسخها تبدیل به عادت شدهاند. هیچ چیز نمیگوید که اگر روزی پاسخ خاصی را انتخاب کردیم تا آخر عمر مجبور به تکرار همان پاسخ هستیم. این که بدانیم عادتها رفتار هم نیستند، بلکه فقط ساختارهای ذهنی هستند به ما میآموزد که سلامتی هم باید به صورت یک ساختار ذهنی در بیاید. تغییر نه فقط با کنترل رفتار بلکه باید از درون ذهن ما شروع شود. درست است که ما مخلوقات عادت هستیم اما چرا به جای عادات مرگ آفرین ، بندگان عادات زندگی بخش نباشیم؟