در باب ذهن ، روان ، ماده و بدن بسیار سخن گفته شده است. درک پدیده های ذهنی و ارتباط آنها با پدیده های جسمانی قرن ها است که مورد توجه فلاسفه ، پزشکان ، روانشناسان و سایر متفکرین بوده است. درباره این که پدیده های ذهنی مثل اندیشه ها ، احساسات یا هیجانات چگونه با واکنش های فیزیکی و شیمیایی درون سلول ها ارتباط دارند بحث های مفصل و پیچیده ای در طول تاریخ در گرفته است. در عالم پزشکی نیز چگونگی ارتباط ذهن و بدن در ایجاد سلامت و بیماری سالها است که مورد جستجوی جدی است. امروزه در طب مدرن ، یعنی طبی که دستاورد مدرنیته و انقلاب علمی است ، الگوی زیستی – روانی- اجتماعی به عنوان مدل اصلی فهم سلامتی و بیماری پذیرفته شده است. مطابق این مدل انسان یک واحد زیستی ـ روانی – اجتماعی bio-psycho-social است. هریک از سه عامل زیست شناختی، روانشناختی و اجتماعی هم در برقراری سلامت و هم در ایجاد بیماری نقش دارند. لذا در درمان نیز باید به هر سه این عوامل توجه شود. زیربنای فلسفی این تفکر آن است که ذهن و بدن ، چه دو پدیده کاملا مجزا باشند و چه هردو از یک جنس باشند ، حقیقت غیر قابل انکار آن است که این دو به شدت بر هم تاثیر می گذارند.
امروزه شواهد متعددی درباره اثرگذاری ذهن بر بدن چه در حالت سلامت و جه در حال بیماری در دست است. طب ذهن – بدن mind-body medicine در واقع بر مبنای همین تاثیر بنا شده است. طب ذهن – بدن از شاخه های مختلفی تشکیل شده و هر شاخه تلاش دارد تا به نوعی نیروی ذهن را نیز در کنار روش های موجود برای تسریع بهبودی به کار بگیرد.
تاثیر ذهن بر بدن در حالات غیر بیماری
مشاهدات فراوانی در دست داریم که نقش غیر قابل انکار ذهن بر بدن را در حالات غیر بیماری نشان می دهد. به عنوان مثال فهمیدهایم که تمرین های ذهنی ، بدون انجام فعالیت جسمانی ، می توانند منجر به مهارت های حرکتی شود. پژوهش ها آشکار ساخته اند که تمرین یک مهارت در ذهن سبب می شود که افراد آن مهارت را بهتر بیاموزند ولو آن که اصلا آن مهارت را عمل تمرین نکنند . حتی دیده شده است که قدرت عضلانی با انجام تنها تمرینات ذهنی افزایش یافته است. آزمایش دیگری نشان داده است که تجسم بلند کردن یک وزنه سنگین باعث ایجاد تغییرات الکتریکی در عضلات مربوطه می شود. یا در یک آزمون مشاهده شد که وقتی، تحت هیپنوتیزم ، از افراد خواسته شد که تجسم خوردن یک غذای خوشایند بکنند میزان ترشح اسید معده به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت. شاید خیلی هم لازم نباشد راه دور برویم. هرکس که از شرم یا عصبانیت سرخ شده باشد می داند که ذهن قطعا می تواند بر بدن اثر بگذارد. امروزه میدانیم که تاثیر روان ما بر سیستم ایمنی آنچنان وسیع و شناخته شده است که در سالهای اخیر رشته جدیدی به نام psychoneuroimmunology تنها برای بررسی این تاثیرات تاسیس شده است.
ذهن و بیماری ها
ارتباط ذهن و بدن نه تنها در هنگام سلامت ، بلکه در زمان بیماری نیز پیچیده و مفصل است. عوامل روانی و هیجانی و عاطفی می توانند سبب تغییراتی در بافت ها و سلول های بدن شوند، بر ترشح غدد تاثیر بگذارند و واکنش های شیمیایی را تغییر دهند. مطالعات گوناگون نقش عوامل ذهنی و روانی را در ایجاد و ادامه بیماری های جسمانی تایید می کنند. امروزه میدانیم که استرس های مزمن ، وضعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی ، افسردگی و اضطراب در ایجاد بیماری های قلبی نقش دارند. افسردگی می تواند کمردردهای حاد را به کمردردهای مزمن تبدیل کند. نقش استرس ها در ایجاد یا ادامه بیماری های پوستی یا بیماری های آلرژیک مثل آسم و یا برخی بیماری های گوارشی سالها است که شناخته شده است. حتی مشاهداتی نشان داده اند که عوامل روانی و اجتماعی در بروز سرطان و نیز میزان پاسخ به درمان سرطان موثرند. تاثیر ذهن بر بدن چه در سلامت و چه در بیماری تنها یک فرض نیست بلکه متکی بر شواهد قدرتمند پژوهشی است.
بر پایه همین نوع یافته ها است که طب ذهن- بدن بر آن است تا با ایجاد تغییر در ذهن و پدیده های آن به بهبود اختلالات جسمانی کمک کند. روش های گوناگون طب- ذهن بدن شامل هیپنوتیزم ، بیوفیدبک، مراقبه، درمانهای مبتنی بر آرمیدگی (Relaxation therapies) و ورزش هایی مثل تای چی و یوگا هستند. هدف این روش ها آن است که احساسات ، هیجان ها و باور ها و افکار را به نحوی تغییر دهند تا سبب تسکین یا بهبود دردها و ناراحتی های جسمانی شود. هدف روش های مختلف طب ذهن- بدن ، مانند هیپنوتیزم و نظایر آن ، کمک به درمانهای معمول پزشکی است تا موفقیت بیشتری در کنترل بیماری و کاستن از رنج بیماران حاصل شود. روش های طب ذهن بدن اگر به درستی به کار گرفته شوند می توانند باعث کاهش درد ، کوتاه شدن سیر بیماری ، کاهش عوارض بیماری یا عوارض درمانها ، بهبود خلق و ارتقاٰء کیفیت زندگی بیماران شوند.
هنوز سوال های بسیاری در زمینه ذهن و تاثیر آن بر جسم بی جواب است. اما به نظر می رسد تا همین جا شواهد کاهی داریم تا روش های طب ذهن- بدن را ، نه به عنوان جایگزین روش های معمول پزشکی ، بلکه به عنوان مکمل در کنار آنها به کار گیریم و با این کار تغییرات مهمی در سیر بیماری و کیفیت زندگی بیماران ایجاد نماییم. انسان ، همانطور که در ابتدا ذکر شد انسان یک موجود پیچیده زیستی – روانی- اجتماعی است . درمان او نیز، در شرایط ایده آل ، باید هر سه این سطوح را مد نظر داشته باشد.